آوینآوین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

شاهزاده خانم مامان و بابا

بگو ماشاالله

راه رفتن آوین بلا

قربون اولین قدمت هات بره مامان ...نفسک  ...شما برای اولین بار در تاریخ 30 مهر 92 وقتی که 13 ماهه بودی راه افتادی و اولین قدم های زندگیتو برداشتی و دل منو بابا رو پر از شادی کردی ...انقدر ذوق کرده بودیم که همش دنبالت جیغ می زدیم ...شما هم تلپ تلپ می خوردی زمین ..مااااااااااچ ..قربون اون راه رفتنت که پوشکت می ره این ور و اون ور ...کلی قر میدی و مثل پنگوئن راه می ری...مامان فتانه کلی برات اسپند دود کرد.... ...
7 آبان 1392

1 سالگی

عسل مامان بالاخره 28 شهریور از راه رسید و تو یک ساله شدی..همه چیز مامان و بابا تولدت  مبارک همیشه شاد و سلامت یکی یدونه ی ما باشی ..الهی مامان فدات بشه امسال تولدت افتاد تو اسباب کشی و نتونستیم برات تولد درست و حسابی بگیریم..ولی دور هم برات کیک گرفتیم و کلی عکس خوشگل ....عزیزم ایشالله سال دیگه برات یه تولد توپ می گیریم و تلافی امسال درمیاد ... باورم نمیشه یک ساله امدی تو بغلم ..بهترین لحظه ها رو برای من و بابا رقم زدی ...اصلا نمی دونم قبلا چطوری زندگی می کردیم ...الان با تو زندگی معنا پیدا کرده ....خیلی دوست دارم ...
7 آبان 1392

کارهای جدید آوین

سلام عشق زندگیم...خیلی وقته نتونستم سری به وبلاگت بزنم آخه شما اینروزا حسابی شیطون شدی...منم دربست در خدمت شما هستم ... جدیدا یاد گرفتی بای بای می کنی و انقدر بامزه انجام میدی که همه قربون صدقه ات می رن ..مااااااااچ تقریبا ار 15 تیر سینه خیز می ری طرف اسباب بازیهات..هنوز 4 دست و پا نمی ری...ولی تو روروئک مثله فرفره میری اینور انور ..تو آشپزخونه همش لای دست و پای منی ... یه خاطره از شیطون بازی و کمی خراب کاری آوین خانم... انقدر آشپزخونه رو تمیز کردم از کت وکول افتادم..تمام کف آب ماهیچه ریخته بود..وااااییی از دست این آوین بلا و شیطون...صبح ماهیچه پخته بودم ...همیشه آب ماهیچه رو می ریزم تو قالب های یخ و تو فریزر نگه می دارم ..هر دفعه بخ...
30 تير 1392

4 دست و پا رفتن

دختر عسل مامان الهییییییییییییییی فدات بشم امروز بالاخره برای اولین بار ٤ دست و پا رفتی ..انقده ذوق کردم ..سریع ازت فیلم گرفتم ..بعدش هم زنگ زدم به بابایی گفتم ..کلی قربون صدقه ات رفت ..... شیطونت مامان ...فدات بشم با این کنجکاوی هات که به همه جا سرک می کشی ...ماااااااااچ..
30 تير 1392

اولیین سفر هوایی آوین(شیراز)

دختر قشنگم شما در تاریخ 11/2/92 اولین سفر هوایی ات  را تجربه کردی. توی هواپیما خیلی ذوق کرده بودی و از پنچره همش بیرون را نگاه می کردی . وقتی به رستوران.....رفتیم برات صندلی عذا آوردند معلوم بود حسابی دلت برای صندلی غذات تنگ شده بود. انقدر زدی رو میز و آواز خواندی همه برگشته بودند ما را نگاه می کردند. خداروشکر تونستم یک عالمه ازت عکس های خوشمل بگیرم. اینم عکس: ...
26 ارديبهشت 1392

دختر شجاع من

دختر گلم امروز واکسن 4 ماهگی ات را زدی. دختر شجاعی بودی و فقط یکم گریه کردی قربونت برم عزیزم بعد اومدیم خونه و تب کردی الته شما امروز خوش اخلاق بودی
25 فروردين 1392

اولیین خروح برون شهری آوین خانم

اولیین سفر  برون شهریت را عزیزم با رفتن به خونه ی عمه ناهیید آغاز کردی(کرج به تهران 3 فروردین 92) البته عمه ناهیید عمه ی مامانت می شه مامانی یه بار هم با خاله نفیسه(دوست صمیمی مامان) رفتیم جاده چالوس اینم عکس سال تحویل ...
13 فروردين 1392

اولین دندون

قربون اولین مرواریدت برم. دختر قشنگم اولیین روز سال 92 کمی قبل از سال تحویل وقتی که بابایی می خواست ژل دندانت را بزند فهمید که شما ما را سورپرایز کردی و دندان در آوردی و من و بابایی خیلی خوش حال شدیم وفتی که خاله و دایی فهمیدند رفتند دست هایشان را خیلی خوب تمیز کردند و ژل زده منتظر بودند دندانت را با دست حس کنند و شما هم تا می تونستی دست های آن ها را گاز گرفتی اینم عکس برای خاله آنا که انقدر منتظر عکس هست ...
13 فروردين 1392