کارهای جدید آوین

سلام عشق زندگیم...خیلی وقته نتونستم سری به وبلاگت بزنم آخه شما اینروزا حسابی شیطون شدی...منم دربست در خدمت شما هستم ...

جدیدا یاد گرفتی بای بای می کنی و انقدر بامزه انجام میدی که همه قربون صدقه ات می رن ..مااااااااچ

تقریبا ار 15 تیر سینه خیز می ری طرف اسباب بازیهات..هنوز 4 دست و پا نمی ری...ولی تو روروئک مثله فرفره میری اینور انور ..تو آشپزخونه همش لای دست و پای منی ...

یه خاطره از شیطون بازی و کمی خراب کاری آوین خانم...

انقدر آشپزخونه رو تمیز کردم از کت وکول افتادم..تمام کف آب ماهیچه ریخته بود..وااااییی از دست این آوین بلا و شیطون...صبح ماهیچه پخته بودم ...همیشه آب ماهیچه رو می ریزم تو قالب های یخ و تو فریزر نگه می دارم ..هر دفعه بخوام می ریزم تو غذا یا شیر آوین ...امروز هم آوین تو آشپزخونه با روروئک می چرخید...از اونجایی که همش لای پام می چرخه صندلی اپن رو گذاشتم جلوش تا قالب ها رو بزارم تو فریزر ..ولی شیطون خانم عاشق یخچال فریزره ....همین که درو باز کردم شروع کرد به تقلا که از پشت صندلی بیاد بیرون ..یه نگاه کردم دیدم نه نمی تونه بیاد منم با خیال راحت قالب ها رو بردم....یکدفعه نمی دونم چه جوری با روروئک پرید بیرون از پشت محکم زد به پام قالب  از دستم افتاد ریخت کف آشپزخونه و سر وصورت خودش ..همه جا چرب و چیلی شد ..داشتم قالبها رو از زمین ور می داشتم که از فرصت استفاده کرد رفت طرف در فریزر که باز بود ..خلاصه اون قالب قبلیه که اول گزاشته بودم رو ریخت ..تماااااااااااام فریزم شد آب ماهیچه...وااااای ..تا امدم بیارمش بیرون دیدم گریه اش رفت هوا ...با دستش بسته های گوشت چرخ کرده که تو درفریزر بود رو کشید ..بسته گوشت چرخکرده چون یخ زده بود خیلی سنگین بود خورد تو سرش  دردش گرفت ..انقدر گریه کرد ...خلاصه آوین و آشپزخونه رو شستم ...ولی کلی خندیدم

عسل شیطونم عاشقتم